تحولات منطقه

۲۴ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۹
کد خبر: ۷۹۰۷۳۲

جنگ و صلح آمریکا

محمد ولیان‌پور، روزنامه‌نگار

«صلح از طریق قدرت» توییت سه‌کلمه‌ای کاخ سفید بود در توصیف اجلاس شرم ‌الشیخ که با حضور دونالد ترامپ برای پایان دادن به تجاوز اسرائیل به غزه در جریان است.

جنگ و صلح آمریکا
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

پیامی که بسیاری از تحلیلگران به عنوان رویکرد جدید واشنگتن در قبال بحران‌های جهانی تلقی کردند.
تغییر نام وزارت دفاع آمریکا به وزارت «جنگ» که ماه گذشته میلادی با دستور اجرایی ترامپ انجام شد نیز در همین راستا ارزیابی شد؛ چرا که معتقد بود عبارت منفعلانه «دفاع» گویای قدرت این کشور نیست و آمریکا باید صریح‌تر بر قدرت خود تأکید کند.
اما این رویکرد را نمی‌توان به انگیزه‌های شخصی ترامپ و خلق و خوی ویژه‌اش نسبت داد؛ چه اینکه همین شعار را رونالد ریگان هم پیش از او داده بود و قبل‌تر در جنگ جهانی دوم بر پیشانی نیروی هوایی آمریکا نقش بسته بود و ریشه‌اش را حتی در روم باستان و فرهنگ سیاسی هم می‌توان یافت که «برای صلح آماده جنگ باش».
پیشینه روابط بین‌الملل هم چیزی جز این را نشان نمی‌دهد. جنگ‌های جهانی جز با برتری نظامی خاتمه نیافتند و گفت‌وگو تنها آخرین مرحله جنگ بوده است؛ برای امضای سند تسلیم شکست‌خوردگان و دیکته کردن سیاست‌های فاتحان.
«جامعه ملل» در پی کنفرانس پاریس و تقسیم غنائم جنگ جهانی اول و تجزیه کشورهای شکست‌خورده تأسیس شد و 15سال بعد جایش را به «سازمان ملل متحد» داد که این را هم متفقین و فاتحان جنگ جهانی دوم بنا نهادند و این پیروزی آن‌ قدر برایشان حقانیت ایجاد کرد که به چیزی کمتر از «حق وتو» برای خود راضی نشدند.
حتی اصطلاح «ملل متحد» که روی این سازمان گذاشته شد، همان اصطلاحی است که روزولت، رئیس‌جمهور آمریکا در جریان جنگ جهانی دوم برای اشاره به «متفقین» به‌ کار می‌برد تا به همه کشورها بفهماند که در نظم جدیدی بازی می‌کنند که طرف پیروز جنگ دیکته کرده است.
به‌ نظر می‌رسد این پیام، نه رویکرد جدید، که چیزی جز آشکارسازی رویکرد همیشگی قدرت‌های جهانی نیست. ترامپ که این روزها با کمک نتانیاهو، چهره عریان روابط بین‌الملل و حاکمیت مناسبات قدرت را به نمایش می‌گذارد، حالا با صراحت بیشتری دو روی سکه جنگ و صلح را در چرخش مداوم آن نشان می‌دهد. چهره‌ای که در دهه‌های گذشته با شعارهای حقوق بشر، ارزش‌های دموکراتیک، مشروعیت جهانی، وفاق بین‌المللی و... بزک شده بود.
این دیدگاه البته ریشه در دیدگاه واقع‌گرایانه نسبت به روابط بین‌الملل و مفهوم بازدارندگی دارد؛ نمایش قدرت و آمادگی برای اقدام قهرآمیز می‌تواند منافع را تأمین و صلح را تحمیل کند. برای این منظور تهدید نظامی و فشار اقتصادی همواره بالای سر طرف مغلوب است تا به خواسته‌های طرف غالب تن دهد.
این «صلح تحمیلی» نه مصالحه‌ای مرضی‌الطرفین، بلکه صلحی است که از سوی قدرت فائقه و بر اساس منافع او تحمیل می‌شود. صلحی که روی دیگر جنگ بوده و قرار است همان اهداف جنگ را بدون نیاز به لشکرکشی و هزینه تحصی کند. هیچ عاقلی گرهی که با دست باز می‌شود را به دندان باز نمی‌کند. وقتی بتواند با صلح و گفت‌وگو به اهدافش برسد، چرا باید برای جنگ هزینه کند و هزینه بدهد؟
این واقعیت حتی در میان افکار عمومی هم پذیرفته شده است و اعمال قدرت آمریکا در برابر ایران استقبال حیرت‌انگیز مردم آمریکا از حمله نظامی به ایران را برانگیخت. در حالی ‌که پیش از حمله آمریکا به ایران تنها ۱۶ درصد آمریکایی‌ها با حمله آمریکا به ایران موافق بودند، پس از حمله تقریباً بدون هزینه به تأسیسات هسته‌ای کشورمان، حمایت افکار عمومی آمریکا به شکل سرسام‌آوری افزایش یافت؛ به ‌طوری که ۶۹ درصد جمهوری‌خواهان و ۳۶ درصد مردم آمریکا طرفدار حمله به ایران شدند!
البته اعلام این رویکرد، معنای دیگری هم دارد؛ اینکه حضور نظامی آمریکا در سراسر جهان و راه‌اندازی جنگ‌ها را نباید در چارچوب استعمار و سلطه‌جویی تعریف کرد، بلکه چیزی جز تلاش مشروع و خیرخواهانه برای صلح نیست.
حالا می‌شود جنگ را هم در قواره صلح صورت‌بندی کرد تا قشر ظاهربین ما هر جنگ‌افروزی دشمن را به مثابه صلح تلقی کنند و انگشت نشانه را به سمت جبهه خودی نشانه بروند که جنگی هم اگر تحمیل شده، تقصیر ما بوده! و در شکل‌های مزمن آن، نه فقط در برابر آمریکا که مهد دموکراسی و تمدن غرب است؛ بلکه حتی در برابر رژیم جعلی اسرائیل و رژیم بعث هم خودمان مقصر بوده و هستیم!

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha